تولد
غروب غریبت، در لابهلای دقیههای خاکی بقیع قد میکشد. مدبنه، با التهاب به مدار پرواز کبوتران دست میبرد تا مردم، آیههای زخمی نشناختنت را به دوش بکشند و عذر نیاورند.
زمین، آبستن اشک میشود. خورشید، قد خم میکند و دستهای ملتمس عرشیان، همگام با فرشیان، شعر بیقراری را در آغوش میکشند.
داغ در گلوی شیعیان منتشر میشود تا بلوغ ابری بقیع را نظاره کنند.
نبض تاریخ به هم خورده است
نبض تاریخ، به هم خورده است. دشمنان، با زهرشان، قلب تو را نشانه رفتهاند تا حوصله خدا را سر ببرند.
با این بدبختی عمیقی که فراهم کردهاند، نه تنها به ساحت سبزت راه نیافتهاند، که آتش جهنم خودشان را شعلهورتر ساختهاند. اینان، سپاهیان شیطانند که از دهلیزهای پرپیچ و خم جهالت و نکبت سردرآوردهاند. اینان میخواهند آینه امامت را بشکنند؛ ولی دیری نخواهد پایید که مذلت و سرافکندگی خویش را در قامت «وجوه یومئذ خاشعه» تجربه خواهند کرد.
خورشید از چشمان تو تقلید میکند
هنوز هم دنیا، از شکوه جاری تو وام میگیرد. هنوز هم خورشید، از چشمان تو تقلید میکند. دانشگاه، به نام تو زنده است؛ حوزه از زلال دانش تو آب میخورد و عطش دانشاندوزی راهیان عشق، با کلام تو سیراب میشود
واین هدیه گرانبهای توست به ما:
آقا محمد حسین ما ساعت 11:25روز دوشنبه 11شهریور1392که مصادف بود با روز شهادت امام جعفر صادق(ع)در بیمارستان نجمیه تهران بدست خانم دکتر رزا پرستنده چهربدنیا اومدن.البته از اونجایی که خیلی عجله داشتن 1ماه زودتر خونه مارو مزین کردند.
خدایا شکرت بخاطر این نعمت بزرگت...